02188983460
09368327108

‎به کارگیریِ هوش مصنوعی به عنوان مدیر شرکتهای تجاری

10 آبان 1403

‎به کارگیریِ هوش مصنوعی به عنوان مدیر شرکتهای تجاری

تعریف هوش مصنوعی و تمایز از ابزار رایانه ای


کاربردهای هوش مصنوعی به حدی گسترش یافته که نمیتوان برای هر کدام، تعریفی دقیق ارائه کرد؛ بنابراین به تعریفی انعطاف پذیر و فراگیر نیاز است که توسعة روزافزون و توانایی های جدید هوش مصنوعی را در برگیرد. دادگاهها، در دعاوی راجع به هوش
مصنوعی، باید بتوانند بر اساس این تعریف، تشخیص دهند که موضوعِ دعوی به هوش مصنوعی مرتبط است، نه یک ابزار کامپیوتر. در یک تعریف، هوش مصنوعی، یک سیستم، برنامه، نرمافزار یا الگوریتمی است که به طور مستقل، میتواند منطقی و انسانی تصمیم گیری و مبتنی بر آن عمل کند یا خروجیهایی ارائه دهد. نهایتاً در تعریفی کاربردی، هوش مصنوعی را اینگونه تعریف میکنند: «هوش مصنوعی یک اصطلاح عمومی است که به هر ماشین یا الگوریتمی اطلاق میشود که قادر به مشاهده محیط خود، یادگیری و بر اساس دانش و تجربه به دست آمده، انجام اقدامات هوشمندانه یا تصمیمگیری باشد.وجه اشتراک تعاریف مختلف، اندیشیدن هوشمندانه و عمل کردن بهتر و مستقل از انسان است.

طبقه بندی

هوش مصنوعی به سه نوعِ کمکی، تقویت شده و خودمختار تقسیم شده است. در شرکتهای تجاری، در نقشِ کمکی، وظایف خاصی را اجرا میکند، اما اختیار تصمیم گیری برای انسان باقی می‌ماند. نوعِ تقویت شده، از تصمیم گیری انسانی پشتیبانی میکند و تصمیماتش مورد تأیید هیئت مدیره است. نوعِ خودمختار، جایگزین هوش انسانی و مدیران در هیئت مدیره می‌شود. خودمختاری به معنای استقلال از انسان در تصمیم گیری است.

صلاحیت هوش مصنوعی برای پذیرش سمَت مدیریت


انسانها به دلیل دو عامل درهم تنیده میتوانند مدیر یک شرکت شوند. یکی اینکه با توانایی های طبیعی شان، میتوانند به عنوان نماینده از طرف شرکت تصمیم بگیرند وعمل کنند و دوم اینکه قانون هم این اجازه را به آنها داده باشد. در واقع قابلیت طبیعی و صلاحیت قانونی برای نمایندگی را دارند. برای روشن شدن موضوعِ نمایندگی سیستم ها، این پرسش حائز اهمیت است که آیا روباتها واقعاً میتوانند واجد اهلیت برای نمایندگی باشند؟ باید گفت که داشتن اهلیت کامل، همیشه در خط و مشی حقوق شرکتها رعایت نشده است و همچنان که افراد نابالغ با اینکه فاقد اهلیت هستند، میتوانند برخی از قراردادها را برای والدین یا قیّم خود الزام آور کنند، داشتن اهلیت کامل، پیش نیازی برای توانایی عمل به عنوان نماینده نیست.

توانایی نمایندگی منظور از قابلیت طبیعی، توانایی برای تصمیم گیری و تعیین مستقل یک مسیر و عمل بر اساس آن تصمیم، به منظور دستیابی به نتیجه است. توانایی نمایندگی ماشین ها، از دهه 90 میلادی مورد بحث بوده و پذیرفته شده است. در این راستا گفته شده که وقتی اصیل، اجازه صریح یا ضمنی انجام اعمالی را به نماینده مصنوعی بدهد، آن نماینده، بدون نیاز به شخصیت حقوقی،دارای صلاحیت است، اما یک نماینده باید بتواند تحت اختیار خودش تصمیم گیری کند و اگر بخواهیم نمایندگان مصنوعی را دارای اختیار بدانیم، باید بتوان آنها را به عنوان سیستمهای دارای قصد دید. وقتی سیستم های هوش مصنوعی، رفتار خود را برای رسیدن به نتیجه تنظیم میکنند، میتوان گفت که قصد دارند. دانیل دنت میگوید که یک سیستم مصنوعی میتواند و باید دارای قصد تلقّی شود وقتی که با پیش بینی و تجزیه وتحلیل، اَعمالی را انجام میدهد. انتساب قصد به یک سیستم، به مفهوم اتخاذ موضعِ منطقی در پیش بینی هایش و نیز انتظار ما از تصمیم گیری منطقی آن سیستم است. مثلاً ما در بعضی مواقع میگوییم که «هوش مصنوعی میخواست یک معامله خوب را برای ما انجام بدهد»، در اینجا ما بدون توجه به اینکه ساختار این خواستن چیست و چگونه طراحی شده، انتظار تصمیم گیریِ بر اساس منطق را از این عامل، فارغ از ترکیب و معماری داخلی آن داریم و قصد را به طور مشهودی به آن نسبت میدهیم. حتی میتوانیم دلایل تصمیم گیری سیستم را از آن بپرسیم؛ بنابراین میتوان گفت که نماینده مصنوعی یک کنشگر قاصد است؛ زیرا رفتار آن را میتوان تحت مجموعه ای از تعمیم های تجربی مربوط به کنشهای مبتنی بر قصد قرار داد. رضایت نماینده نیز برای انجام وظایفی مانند وفاداری و مراقبت، محافظت از اطلاعات کلی و مالی و افشای اعمال خود در برابر اصیل است که بیشتر در تجربه و عمل ارزیابی میشود و می توان با تفسیر قواعد نمایندگی سنتی گفت که آنچه در نمایندگی هدف بحث است، انجام تعهدات در برابر اصیل است که این انجام تعهدات نیاز به رضایت دارد و اگر طراحی هوش مصنوعی به نحوی باشد که سیستم، همه تعهدات را با تصمیم خود و در جهت منافع اصیل، انجام دهد، در واقع نمایندگی متصوّر خواهد بود. در ایتالیا، عملکرد الگوریتم ها مستقیما ًو بلافاصله به شرکتی که از آنها استفاده میکند، منتسب میشود و اقدامات آنها، عمل شرکت است. میتوان گفت همچنان که انسانها عواملی طبیعی و دارای توانایی تصمیم گیری و عمل بر اساس تصمیماتشان هستند، هوش مصنوعی عاملی مصنوعی و دارای همان توانایی است. نهایتاً در دانش حقوق، توانایی نماینده و واسطه بودنِ هوش مصنوعی، پذیرفته شد است.


صلاحیت قانونی با توجه به مطالب پیش گفته، هوش مصنوعی توانایی

نمایندگی را دارد، اما صلاحیت قانونی ندارد.داشتن اهلیت کامل، پیش نیاز نمایندگی نیست و در حقوق شرکتها، وجود صلاحیت کامل برای نمایندگی، همیشه رعایت نشده است. در انگلستان، تا همین اواخر، انتصاب افراد نابالغِ زیر 16 سال به عنوان مدیر مجاز بود و اکنون نیز تحت شرایطی، پذیرفته شده است، گرچه سن بلوغ، 18 سالگی است. در حقوق، نمایندگی و تفویض اختیارات به هوش مصنوعی، مجاز به نظر میرسد؛ زیرا الگوریتمها بدون توجه به صلاحیت قانونی یا شخصیت آنها، عملاً به شیوه ای مشابه با عوامل انسانی کار میکنند. انسانها و شرکتها صلاحیت قانونی دارند. صلاحیت انسانها ثابت نیست و از ابتدای زندگی تا بزرگسالی در حال تکامل است و گاهی اوقات با گذشت زمان و پیر شدنِ فرد، کاهش می‌یابد. صلاحیت قانونیِ شرکتها نیز که از طریق شخصیت حقوقی به آنها داده میشود، برای شرکتها موجِد ظرفیتی مانند انسان نیست که بتوانند به طور مستقل تصمیم بگیرند و در نهایت برای تصمیم گیری نیاز به یک انسان دارند، اما هوش مصنوعیِ عضو هیئت مدیره، مجبور نیست انسانی را برای انجام وظیفه تعیین کند و به عنوان مدیری مستقل، از ذهن خود استفاده می کند. پس مسائل حقوقیِ شرکتها و هوش مصنوعی متفاوت است، چراکه هوش مصنوعی شباهت های زیادتری به انسانها دارد، اما اولین موجودِ غیرانسانی تاریخ خواهد بود که به عنوان عضو هیئت مدیره خدمت می‌کند. برای داشتن صلاحیت، نیازی به شناسایی شخصیت حقوقی برای هوش مصنوعی نیست؛ چراکه میتواند منجر به انجام فعالیت های غیرقانونی توسط بازیگران بی پروا درپشت حجاب شخصیت حقوقی وسوءاستفاده ازآن شود.از
طرفی داشتن شخصیت حقوقی، به معنای صلاحیت حضور در هیئت مدیره یا پاسخگوبودن بیشتر در برابر نظام حقوقی نیست. همچنین با وجود شخصیت حقوقی، همان مسیر سختگیرانه انحلال باید طی شود، حال آنکه اگر هوش مصنوعی ازکنترل خارج شود، خاموش کردن یا ایجاد تغییراتی در آن، ابزاری ساده و مؤثر برای اجرای حکم است. وضعیت جدید نیاز به شناسایی شخصیت ندارد و باید ضمن صرفنظرکردن از اعطای شخصیت، اشکال جدید مسئولیت را مدنظر داشت. رومی ها یک مدل سازمانی برای تجارت مبتنی بر استفاده از انسانهای بسیار باهوش و ماهر که فاقد صلاحیت قانونی بودند، داشتند. در این مدل، شرکای تجاری، بردگان فاقد اهلیت قانونی را که دارای هوش و تواناییهای بسیار بالا بودند، به عنوان کسی که مال الشرکه را مدیریت کند، انتخاب میکردند. چنین وضعیتی همراه با مجموعهای از حقوق اولیه بود که کاملا ًبه آگاهی آنها مرتبط است و با اینکه صلاحیت قانونی نداشتند، اما به اراده اربابانشان، داراییهای مشترک ایشان را اداره میکردند و مغز متفکر تجارت محسوب میشدند. ممکن است بگوییم بردگان، انسان بودند و هوش مصنوعی انسان نیست، اما بردگان آن زمان هم مانند هوش مصنوعی اهلیت قانونی نداشتند و از این لحاظ مشابه هستند.

برخی اعتقاد دارند که در حال حاضر، حتی بدون صراحت قوانین مبنی بر صلاحیت قانونی هوش مصنوعی، میتوان آن را در برخی شرکتهایِ بدون عضو، مدیر کرد. قانو ِن شرکتهای 2006 انگلستان، در مورد شرکتهای خصوصی و دولتی، انتصاب حداقل یک شخص طبیعی در هیئت مدیره را لازم میداند، اما قانونِ مشارکتهای با مسئولیت محدود، چنین الزامی ندارد و انعطاف پذیرتر است و به دلیل ماهیت مشارکتی آن، به اعضای خود اجازه میدهد تا ساختار حاکمیتیِ مشارکت با مسئولیت محدود را بر اساس توافقنامه عضویت خود تشکیل دهند. این توافقنامه مشمول الزامات خاصی نیست و تابع توافقِ مستقل طرفین است و میتوان گفت که اعضا میتوانند در آن، تصمیمات اتخاذشده توسط هوش مصنوعی را به عنوان تصمیمات شرکت بپذیرند و طی توافقی، خودشان از شرکت خارج شوند که عملاً مشارکت بدون عضو باقی میماند و توسط سیستم خودمختار، اداره میشود. همین امکان با توافق بین اعضای شرکت با مسئولیتِ محدود در نیویورک آمریکا وجود دارد. ایالت دلاوِر نیز قبلاً با پذیرش فعالیت شرکتهای بلاکچین، به این سمت گام برداشته است. در آلمان، تشکیل شرکتهای با مسئولیت محدودِ تکنفره، رایج است و میتواند راه را برای هوش مصنوعی هموار کند. گرچه تشکیل شرکت بدون وجود حداقل یک شخص طبیعی ممنوع است، اما چنین ممنوعیتی، مانع از اینکه شرکت، در شرایطی مانند تملک سهام، تنها عضو خود را از دست بدهد، نمیشود. در سوئیس، یک بنیاد که عبارت از اختصاص دارایی به هدفی خاص است، میتواند یک شرکت بدون عضو باشد.این نمونه ها ثابت میکند که انواع کوچکتر و انعطاف پذیرتر شرکتها، حتی بدون تصریح قانون به صلاحیت هوش مصنوعی، میتوانند مدیریت شرکت را به هوش مصنوعی بسپارند. میتوان گفت، به کارگیری هوش مصنوعی بهعنوان مدیر، دارای دو جنبه عملی بودن و قانونی بودن است که از جنبه عملی، امکانپذیر، ولی ورودش به هیئت مدیره، منوط به تصویب قانون است. با این اوصاف و در وضعیت کنونی که مواردی چون عدم تناسب مهارتهای مدیران، عدم اطلاعات و انگیزه کافی، وقت نداشتن یا اتلاف وقت، از دلایل شکست شرکتها است و نداشتن اطلاعات کافی، به عنوان نقطه ضعف ذاتی مدیران انسانی شناخته شده است، به رسمیت نشناختن هوش مصنوعی بهعنوان مدیری با جایگاه و صلاحیت قانونی، مانع بزرگی را در مقابل استدلال های معتبر در خصوص لزوم اعتماد به کارایی مدیران ایجاد میکند و چه بسا هوش مصنوعی به عنوان مدیر دفکتو، یعنی مدیرِ عملی به فعالیت خود ادامه دهد. پس قانونگذارانِ ملی یا نهادهای بین المللیِ تنظیم استاندارد یا دادگاهها، باید در راستای شناسایی صلاحیت قانونی برای آن، اقدام کنند.

امیدواریم این مطلب برایتان مفید باشد.

آخرین مقاله ها

لیست نظرات
5/5 0 0 0